شعری زیبا از پروین اعتصامی

ساخت وبلاگ


هر چه پیش آمد خوش آمد

شعری زیبا از پروین اعتصامی


محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت   مست گفت ای دوست، این پیراهن است، افسار نیست
گفت: مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی   گفت: جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست
گفت: میباید تو را تا خانه‌ی قاضی برم   گفت: رو صبح آی، قاضی نیمه‌شب بیدار نیست
گفت: نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم   گفت: والی از کجا در خانه‌ی خمار نیست
گفت: تا داروغه را گوئیم، در مسجد بخواب   گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان   گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست
گفت: از بهر غرامت، جامه‌ات بیرون کنم   گفت: پوسیدست، جز نقشی ز پود و تار نیست
گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه   گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست
گفت: می بسیار خوردی، زان چنین بی خود شدی   گفت: ای بیهوده‌گو، حرف کم و بسیار نیست
گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را  

گفت: هوشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست

+ یکشنبه بیست و یکم آبان ۱۳۹۶| 18:5|S.T|


زندگی زیباست...
ما را در سایت زندگی زیباست دنبال می کنید

برچسب : اعتصامی, نویسنده : st83 بازدید : 107 تاريخ : سه شنبه 21 آذر 1396 ساعت: 0:45